rost logo

اشیاء روزمره در عصر باستان

rost logo

اشیاء روزمره در عصر باستان

پرونده‌ی «اشیاء روزمره»
اشیاء روزمره در عصر باستان

 

[مقالات پرونده‌ی «اشیاء روزمره در گذر تاریخ» ترجمه‌ و تلخیصی از بعضی مدخل‌های کتاب شش‌جلدی «تاریخ فرهنگی اشیاء»، یکی از مجموعه‌های «تاریخ فرهنگی» انتشارات بلومزبری، هستند؛ کتابی که نویسندگانش تلاش می‌کنند به هر دوره‌ی تاریخی، از دریچه‌ی اشیاء منحصربه‌فردش نگاه کرده، بر آن اساس تحلیلی عینی از فرهنگ به‌دست‌دهند.]

 

مقدمه

تشخیص آن‌ اشیائی که در دنیای باستان «روزمره» محسوب می‌شدند از نظرگاه دور ما به‌هیچ‌وجه، ساده و بدیهی نیست. ممکن است با این فرض آغاز کنیم که اشیاء روزمره آن‌دسته از وسایلی بودند که چنان عمیق در روال‌ها و فعالیت‌های روزانه جای گرفته‌بودند که علی‌رغم ضرورتشان، نادیده گرفته‌می‌شدند؛ مانند خودکار، دستمال یا مسواک برای ما، یا پارچه‌های کهنه، چاقو و میخ ‌در اعصار گذشته-که در واقع، تبدیل به عادت‌واره (habitus) شده‌بودند. از همین روی، یافتن اثری از آن‌ها در منابع مختلف بسیار دشوار است. آن‌ها دقیقاً به این دلیل که توجهی جلب نمی‌کردند، به ندرت در متون برجسته هستند و بهترین چیزی که معمولاً نصیبمان می‌شود چند اشاره‌ی گذراست. اگر هم گاهی اوقات، در منابع تصویری ظاهر ‌شوند اغلب بخشی از پس‌زمینه هستند؛ اگرچه برخی از اینان تحت عنوان آثار باستانی باقی مانده‌اند، به دلایل متعددی که در زیر، بررسی خواهم‌کرد، احتمالاً تعداد آن‌هایی که باقی نمانده‌اند، بیشتر است.  همین دیدگاه ما را نسبت به آن‌چه «روزمره» فهم می‌شد عوض می‌کند.
این واقعیت که آن‌چه مجموعه‌ای از اشیاء روزمره را تشکیل می‌داد برای افراد مختلف متفاوت بوده‌است، شناسایی کیفیت اشیاء روزمره را حتی پیچیده‌تر از قبل می‌کند. فراتر از تغییرات زمانی و مکانی، درهم‌تنیدگی ناگسستنی چیزها با زندگی روزمره به عوامل مختلف اجتماعی بستگی داشت؛ جنسیت، طبقه، شغل، هویت‌های گروهی، سن و سایر جنبه‌های شخصیت اجتماعی فرد، به‌ویژه موقعیت و ثروت. از این رو، اشیائی مانند ظروف سفالی نقاشی‌شده یا جام‌های نوشیدنی نقره‌ در عهد باستان—یا لباس‌های مارک‌دار امروز—که ممکن است برای برخی افراد روزمره بوده‌باشند، برای دیگران اینگونه نبوده و نیستند. پس طبیعتاً، عده‌ی اندکی که با طبقات نسبتاً برگزیده در ارتباط بوده‌اند، روزمره‌ی خود را با اشیاء بیشتری پر می‌کرده‌اند؛ درحالی‌که اکثریت مردم در دنیای باستان، روزانه با اشیاء معدودی سروکار داشتند. با این حال، تمام اشیائی که ممکن بود یک فرد روزانه با آن‌ها برخورد کند، لزوماً متعلق به او نبود یا مستقیماً، تحت اختیارش قرار نداشت. برای مثال، بردگان شخصی دائماً با اشیائی از قبیل منسوجات ظریف یا فنجان‌های نقره‌ سروکار داشتند که برای صاحبان نخبه‌ی آن‌ها که همیشه از این اشیا استفاده می‌کردند، روزمره محسوب می‌شد، اما این اشیا در زندگی بردگانی که شخصاً از آن‌ها استفاده نکرده، به نیابت از صاحبانشان با آن‌ها سروکار داشتند، نقش بسیار متفاوتی ایفا می‌کردند. متون، بازنمایی‌های تصویری و یافته‌های نادر گاه‌وبی‌گاه، انواع مختلفی از اشیاء روزمره را نشان می‌دهند که معمولاً آن‌قدر نمی‌پایند تا به عنوان آثار باستانی کشف شوند. بخش عمده‌ی این اشیا یا از مواد فسادپذیر -از چوب و چرم گرفته تا نخ- ساخته می‌شدند یا به‌مرور، با استفاده شدن تمام می‌شدند؛ مانند عطر یا لوازم آرایشی. چنین اقلامی تنها در شرایط محیطی غیرمعمولی چون رسوبات اشباع‌شده از آب، در کشتی‌های غرق‌شده یا بافت‌های خشک‌شده در مصر، به شکلی نسبتاً سالم یافت می‌شوند. البته سفال دراین‌میان، یک نمونه‌ی خاص است که اگرچه به‌وفور باقی می‌ماند اما ازبین‌رفتن بیشتر اقلام فسادپذیری که در کنار ظروف سفالی از آن‌ها استفاده می‌شد، به‌راحتی می‌تواند ما را بفریبد تا به‌طور خاص، در اهمیتش اغراق کنیم. علاوه‌براین، قرار دادن برخی از مواد طبیعی -مانند چوب‌های مناسب، سنگ‌ها، کنده‌ها یا درختان که به هدفی خاص اختصاص داشتند- در دسته‌ی اشیاء روزمره، حتی اگر زمینه‌ی استفاده از آن‌ها مشخص باشد، به‌سادگی میسر نیست؛ کاملاً محتمل است که چنین اشیائی مالک خاصی نداشته، در دسترس همه بوده‌باشند. مانند عصاهایی برای تکاندن میوه یا آجیل از درختان، یک چوب مناسب برای حمل اشیا،، طناب و سطل کنار چاه یا سنگی برای بسته نگه داشتن دروازه.
 

اشیاء روزمره باستانی

شکارچی‌ای که شکار خود را بر چوبی حمل می‌کند؛ جام لبه‌دار متعلق به میانه‌ی سده‌ی ششم پیش از میلاد. لندن، موزه‌ی بریتانیا.
 

 

ارزش‌گذاری اشیاء روزمره

ما ممکن است به دلایل بسیاری شیئی را ارزشمند بدانیم؛ از ارزش اقتصادی گرفته تا عاطفی. اما اشیاء روزمره، آنان که راحت و آشنا و شاید ارزان هستند نیز، به‌نحوی دیگر، چنان بخش مهمی از زندگی ما را تشکیل می‌دهند که احساس می‌کنیم بدون آن‌ها نمی‌توانیم زندگی کنیم. در بافت‌های مختلف باستان‌شناسی، به‌ویژه سکونتگاه‌ها و خانه‌ها، در نظر گرفتن این‌که مردم در گذشته چگونه این اشیا را ارزش‌گذاری می‌کردند، برای تشخیص اشیاء روزمره بسیار حیاتی است. 
تعداد قابل توجه خانه‌های یونانی حفاری‌شده‌ی قرن پنجم تا چهارم قبل از میلاد، در محوطه‌های اولینتوس و هالیس، به ما امکان می‌دهد آن‌چه را از منابع تصویری و نوشتاری درباره‌ی نحوه‌ی استفاده از اشیاء روزمره می‌دانیم با آن‌چه در خانه‌ها پیدا می‌کنیم و نمی‌کنیم، مقایسه کنیم. برای مثال، در نمونه‌ای، با بررسی ۶۰۰ گلدان قرمز نقش‌دار آتیکی، این منبع تصویری از اشیائی که افراد همراه خود داشته‌اند، اطلاعاتی مهم به ما می‌دهد. اقلامی که مرتباً همراه با زنان به تصویر کشیده شده‌اند شامل صندلی‌ها، چهارپایه‌ها، زیرپایی‌ها، آینه‌ها، صندوقچه‌های کوچک، سبدهای پشم، ظروف کوچک و انواع بالش‌ها، لباس‌ها و منسوجات هستند. مردان در صحنه‌های ورزشی و حمام با آریبالوی(گلدان عطر) و استریجیل(کاردک مخصوص نظافت بدن)‌ها ظاهر می‌شوند. گلدان‌های مربوط به ضیافت‌ها نیز اغلب، طیفی را از مبلمان(عمدتاً تخت و میز)، منسوجات، بالش‌ها و ظروف مخصوص غذا و نوشیدنی، هم در حال استفاده، هم آویزان بر دیوار، نمایش می‌دهند.
می‌دانیم در سال ۳۴۸ قبل از میلاد، بیشتر ساکنان اولینتوس طی دوره‌ای نسبتاً کوتاه، در زمان حمله و تسخیر شهر توسط فیلیپ مقدونی آن‌جا را ترک کرده‌اند. برخی از خانه‌های کمتر آسیب‌دیده‌ی پمپئی نیز، اطلاعات مهمی راجع‌به انتخاب‌های مردم برای بردن یا رها کردن اشیا هنگام فوران آتشفشان وزوو در سال ۷۹ میلادی، افشا می‌کنند. اگرچه شرایط فوق‌العاده‌ی ترک خانه‌ها ممکن است گاهی انتخاب‌های مردم درباره اشیا را تحت تأثیر قرار داده‌باشد و باید با احتیاط با این اطلاعات برخورد کرد، بااین‌حال فرایندهای ترک این محوطه‌ها به ما امکان می‌دهد تا بینشی نسبت به روابط مردم با آن‌دسته از عناصر قابل حمل فرهنگ مادی و اشیاء روزمره به‌دست‎‌آوریم. با علم بدین‌که پس از ترک یک خانه، هر آن‌چه باقی می‌ماند غنیمت غارتگران می‌شود، در مواجهه با فاجعه‌ی قریب‌الوقوع، منطقاً ساکنان تنها چیزهایی را که ضروری‌ترین می‌دانسته‌اند، با خود برده‌اند؛ اگرچه استثنائاتی همچون مبلمان هم وجود دارد که علی‌رغم ضرورتشان، طبیعتاً حمل آن‌ها در چنان شرایطی ممکن نبوده‌است. در این بافت‌های باستان‌شناسی، ضروری‌ترین اشیاء روزمره معمولاً آن‌هایی نبودند که مردم دور می‌انداختند یا پشت سر می‌گذاشتند، بلکه با اغماض، باستان‌شناسان معمولاً فقط چیزهایی را پیدا می‌کنند که مردم آن‌ها را کم‌اهمیت‌ می‌دانسته‌اند. در نتیجه، آن‌چه در این بافت‌ها پیدا نمی‌کنیم یا انگشت شمار است، به ویژه اگر از نظر اقتصادی ارزشمند نبوده‌باشد، احتمالاً نشانه‌ی خوبی است از آن‌چه مردم ضروری‌ و معنادارترینش می‌دانسته‌اند؛ یعنی «اشیاء روزمره».

 

اشیاء روزمره باستان
 

Rost on
Rost Letter
rost innovation studio