سبک مدرن در دیزاین داخلی بر جنبشی استوار است که ابتدای قرن بیستم ظهور کرد. این سبک اغلب با دیزاین معاصر اشتباه گرفته میشود، حالآنکه «مدرن» و «مدرنیسم» نه بر زمان حال، بلکه بر دورهای تاریخی -عمدتاً از ابتدا تا انتهای قرن بیستم، دلالت دارند. خلاف تصور رایج که «مدرن» را با عناصر گرافیکی جسورانه یا مبلمان غیرعادی مرتبط میداند، این سبک ماهیتی مینیمال و بیزمان داشته، ازهمینروی، تمیز، آرامشبخش و فاقد پیچیدگیهای غیرضروری است.
این سبک که با «عصر ماشین» پیوند خوردهاست، عموماً به دیزاین بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰ اطلاق میشود، در دیزاین آلمان و کشورهای اسکاندیناوی ریشه دارد و با سادگی، خلوص و عملکردگرایی هویت مییابد. جنبش مدرن در نیمهی اول قرن بیستم به محبوبیتی قابل توجه دستیافت و مقدمهی ظهور سبکهایی نظیر مدرن میانقرن و پستمدرن را فراهمآورد.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، تحولات عظیمی در صنعت، هنر و فرهنگ رخ داد. ظهور کارخانهها، تولید انبوه، شهرنشینی و نیاز به فضاهای کوچک و کارآمدتر، زمینهساز نگرشی نوین به دیزاین شدند. به اقتضای این دوران، مکتب باوهاوس در آلمان تأسیس شد؛ مؤسسهای که بنیانگذار دیدگاهی جدید در معماری، دیزاین صنعتی و بعدها، گرافیک و دیزاین داخلی بود. در همین مدرسه بود که شعار اصلی دیزاین مدرن، در طی سالها، ساخته و پرداخته شد: «فرم تابع عملکرد است».
دیزاینرها و معماران برجستهای همچون میس فندرروهه، والتر گروپیوس و مارسل بروئر، در باوهاوس تعلیم یافتند؛ آنان در آثارشان رد زیبایی را نه در تزیینات متعدد، بلکه در عملکرد، نظم و سادگی میجستند. بعدها، دیزاینرهای نزدیک به آنچه امروزه، سبک اسکاندیناوی خوانده میشود با افزودن گرما، مواد اولیهی بکر (مانند چوبهای روشن) و نورپردازی طبیعی به دیزاینهای ساده، در تثبیت این رویکرد مدرن، نقشی حیاتی ایفا کردند. در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، با تورم رسانهها و موج مصرفگرایی، سبکی پا به عرصه گذاشت که به مدرن میانقرن شهرت یافت. این سبک که در آمریکا اوج گرفت، بااینکه تنوع رنگ، بافت و گرافیک بیشتری را برای فضاهای مسکونی تجویز میکرد، اما وفاداری خود را به اصول سادهگرایانهی اولیه ازدستنداد.
فلسفهی بنیادین سبک مدرن آن را برای افرادی که به فضاهای ساده، منظم، با خطوط واضح و بدون تزئینات اضافی علاقه دارند، به انتخابی ایدئال تبدیل میکند. این سبک با جوهرهی اصلی خود که عملکردگرایی، سادگی و پاکیزگی بصری را دربرمیگیرد، اصول مشخصی را دنبال میکند که در تکتک اجزای فضا نمود پیدا میکنند. سبک مدرن با پلانهای باز در هماهنگی کامل است و با بهرهگیری از آنها و تأکید بر اصول خاص خود، فضاهایی بهدستمیدهد که در عین سادگی، حس آرامش و وسعت را به ساکنین القا میکنند:
سبک مدرن بر رنگهای خنثی و طبیعی مانند سفید، بژ، خاکستری و طیفهای روشن خاکی تکیه دارد که فضا را آرام، منسجم و روشن جلوه میدهند. رنگهای تیرهتر برای ایجاد تضاد بصری و نقطهی کانونی بهکارمیروند. در این سبک، بهجای استفاده از رنگهای متنوع، تمرکز بر استفاده از تُناژهای مختلف یک رنگ است.
نمایش صادقانهی عناصر سازهای ساختمان مانند بتن اکسپوز، تیرها و لولهها از ویژگیهای مهم این سبک است. این عناصر نهتنها خود را پنهان نمیکنند، بلکه میتوانند بخشی از زیباییشناسی فضا را تشکیل دهند.
اشکال سادهی هندسی و خطوط افقی و عمودیِ بیانحنا در تمام اجزای فضا دیده میشوند. این خطوط نظم بصری را موجب شده، حس عظمت و شکوه را به بیننده القا میکنند.
سبک مدرن سادهگراست و از تزئینات غیرضروری اجتناب میکند. دراینمیان، هر عنصر باید عملکرد، نقش زیباییشناختی یا ترکیبی از هر دو را دارا باشد تا در چیدمان مدرن جایگیر شود؛ جایی که زیبایی از دریچهی سادگی و اصالت ابراز میشود.
استفادهی درست از چوب، فلزات مات، پشم، کتان و پنبه حس فروتنی، صداقت و ارتباط با طبیعت را تقویت میکنند.
مبلمان مدرن کمارتفاع، افقی و با خطوط تمیز فضا را بازتر و سبکتر نشان میدهند. پایههای باریک نیز، به ایجاد حس شناوری کمک میکنند.
فرمها ساده، کاربردی و از تزئینی که در خدمت چیزی جز خود نباشد، عاریاند. مبلمان چندمنظوره و مدولار، به سبب انعطافی که به فضا میبخشند، بسیار رایجاند و از پارچههایی باکیفیت و با طرحهای ساده بهره میگیرند.
برای حفظ اتصال بصری و حسی فضای داخل و بیرون خانه، پنجرهها غالباً بدون پوشش یا با پردههای بسیار ساده باقی میمانند تا حداکثر نور طبیعی وارد شود و به زیباییهای معمارانهی فضا جلوه بخشد.
مواد صنعتی مانند فلز، شیشه و پلاستیکهای باکیفیت بهوضوح نمایش داده میشوند و در ترکیب با مواد طبیعی، تعادل و عمق فضا را افزایش میدهند.
یکی از نوآوریهای مهم سبک مدرن، شکستن مرز سنتی میان فضای درون و بیرون است. با تأکید بر ارگانیک بودن فضا، به لطف پنجرههای تمام قد، دربهای کشویی بزرگ، دیوارهای شیشهای و تراس، مرز میان داخل و خارج کمرنگ شده، ارتباطی قدرتمند و بیواسطه شکل میگیرد. این همه باعث میشود طبیعت بهعنوان بخشی از دیزاین داخلی تجربه شود و تغییرات فصلی و شرایط مختلف آب و هوایی به فضای داخلی پویایی ببخشند. همچنین استفاده از گیاهان سبز خانگی این ارتباط را تقویت کرده، عنصر حیات را به فضای مدرن میافزاید.
در ساختمانهای مدرن، دیوارهای جداکنندهی سنتی جای خود را به فضاهای چند منظوره میدهند و هر قسمت به شکلی روان و منطقی، به بخش بعدی متصل میشود. این پیوستگی فضایی ارتباطات اجتماعی را تقویت کرده، با بهبود بخشیدن گردش هوا و نور، احساس وسعت و آزادی را تقویت میکند. برای تعریف حوزههای مختلف در پلان باز، از تغییرات سطح، کفپوشهای متفاوت، نورپردازی هدفمند یا المانهای نیمهجداکننده مانند قفسههای کتاب، پارتیشنهای نیمهشفاف یا مبلمان استفاده میشود.
آنچه سبک مدرن را تا امروز زنده و مؤثر نگاه داشته، بیزمان بودن آن است. این سبک با تکیه بر سادگی، عملکرد و حذف تزئینات اضافی توانستهاست در برابر گذر زمان مقاومت کند. تفاوت اصلی سبک مدرن و مینیمالیسم را شاید در شدت رویکرد آنها بتوان یافت؛ جایی که مینیمالیسم به حداقل ممکن اندیشیده، هیچ عنصر بیکاری را نمیپذیرد، اما مدرن در کنار کارکرد اشیا، عناصر زیباییشناختی آنان را نیز قدر مینهد؛ کسی چه میداند، شاید بیزمانی دیزاین مدرن اصلاً، در همین ریشه داشتهباشد.