

امروز ما در جهانی زیست میکنیم که با مسائل عدیدهای همراه است. زندگی ما بهواسطه تفکر ابزاری علم و بر اساس نیازهای صنایع هدایت و کنترل میشود. مسیر توسعه به سمت سود و رشد بیشتر بهمعنی استفاده بیشتر از منابع زمین است که نتیجه آن انباشت بیشتر پسماند و آلودگی صنعتی در دریاها، جنگلها و اتمسفر زمین است.
زمین نامحدود نیست و تا به امروز قابلیتهای محدود منابع طبیعی بیشازحد مصرف شده است. گرمایش زمین، آلودگی هوا و مواد غذایی ناسالم گواهی بر آن است. اما این وضعیت چگونه تغییر میکند؟ تغییر از این منظر بسیار ضروری است که زمین مجدداً به تعادل بازگردد تا زندگی مردم نیز متعادلتر شود. این مأموریتی عظیم است و نیازمند بازنگری در دانش و روش زیست ماست.
این طرح مسأله امری جدید نیست. برخی برای تغییر این روند بر رویکردهای فناورانه یا سیاستگذارانه تأکید کردهاند. این رویکردها بسیار ضروری است اما سویه انسانی کمتری دارد. اینکه هر فعالیتی که انجام میشود بر مردم، شیوه زندگی و کیفیت آن تأثیر دارد. این تغییرات نیازمند حمایت مردم جهان است و بدون این حمایت تغییرات سیاستها و تحقق راهحلهای فناورانه ناممکن است. برای تغییرا در شیوه زندگی ما نیازمند تغییر در رفتار انسان نسبت به زمین هستیم که مهمترین عامل در آسیبهای اکولوژیکی است.
در اینجا قصد این نیست که به موضوعاتی نظیر بیعدالتی و نابرابری در روابط انسانی یا شیوه حاکمیتها و نسبت آنها با تضعیف توان جمعی پرداخته شود یا به موضوعات جامعهشناختی هدایت و کنترل رفتار انسان توسط فناوریها به نفع اقلیت.
همه اینها بسیار اهمیت دارد اما آنچه که ارتباط میان دیزاین و خلق جهانی دیگر را ممکن میکند پرداختن به مردم و رفتار انسانی است. دیزاینرها در تقسیم کار اجتماعی بهعنوان میانجیهایی میان فناوریها، سیاستها و مردم عمل میکنند. دیزاین دیسیپلینی است که مردم را فهم میکند و توجهاش روی نیازها و ادراک آنهاست.
در وضعیت کنونی این تمرکز میبایست به تمام چیزهایی گسترش یابد که انسانیت را احاطه کرده است؛ تمام جوانب زندگی، اکوسیستمهای جهانی و سیستمهای پیچیدهای که ما در آن زندگی میکنیم. به این منظور در حوزه دیزاین نیازمند چرخشی هستیشناسانه از انسانمحوری به انسانیتمحوری هستیم. اما پیش از این باید روشن کنیم که منظورمان از انسانمحوری و انسانیتمحوری چیست. به این منظور میبایست به جای تمرکز بر کلمات، این مفاهیم را در بستر تاریخیشان دنبال کنیم.
اصطلاح انسانمحوری در اواخر دهه ۱۹۸۰ در ادبیات دیزاین وارد شد و در آن زمان تمرکز در درجه اول بر روی افرادی بود که برایشان طراحی میکنند. این مفهوم معانی بسیار غنی داشت و امروزه گفتمان غالبِ دیزاین است که پس از گذشت چهار دهه نیازمند تغییر است. در ابتدا دیزاین ابزاری برای صنعت و کمک به توسعه تولید انبوه محصولاتی بود که جذاب، کارکردی و مقرونبهصرفه باشند. نامگذاری روشهای «انسانمحور» توجه را از کارآیی تولید به افراد بازگرداند. استفاده از تراشههای کامپیوتری در داخل محصولات آنها را بیشتر و بیشتر پیچیده کرد و قابلیت استفاده آنها را کاهش داد. چرا که برنامهنویسان تراشههای کامپیوتری ویژگیها و ساختارهای کنترلی را به محصولات اضافه کردند که برای کاربران بسیار خاص و در نتیجه گیجکننده بود. اینجا بود که نیاز به «دیزاین انسانمحور» بهوجود آمد. این شیوه دیزاین بر سادگی در استفاده و توانایی افراد برای درک محصول تأکید دارد و تا زمانیکه محصولات تولید انبوه میشوند این رویکرد، غالب خواهد بود. این متد دیزاین تا آنجا عمومیت یافت که آن را با سه حرف اول آن نام میبردند: HCD (Human-Centered Design)
امروزه از دیزاینر خواسته میشود تا دیزاینهایی فراتر از طرحهای خاص برای بازار مصرف انبوه انجام دهند. اصطلاح «انسانمحوری» برای پرداختن به بسیاری از چالشها و ضرورت حساسیت بیشتر نسبت به تبعیضها و تعصبات اقشار اجتماعی، بسیار کممایه است. در عوض اصطلاح «انسانیتمحوری» بر دیزاینی تأکید میکند که نظام اجتماعی-تکنیکی که مردم در آن زندگی میکنند را در نظر میگیرد.
دیزاین میبایست نسبت به اثرات زیستمحیطی تولید، استفاده و پسماند محصولات فیزیکی حساس باشد. برای تمام محصولات، چه فیزیکی و چه غیرفیزیکی، دیزاین میبایست به اثرات خود بر عدالت، برابری و فرهنگ بپردازد. اصطلاح «انسانیتمحوری» بر حقوق انسانی همه تأکید میکند و به تمام اکوسیستم که شامل تمامی موجودات و خود کره زمین است ارجاع میدهد.
این اصطلاح اولینبار در مقالاتی در سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ استفاده شد که استدلال میکردند در دیزاین انسانیتمحور «طرحها بر این مورد قضاوت قرار میگیرند که چه پیشرفت منسجمی را در زیست جمعی انسان ایجاد کرده یا خواهند کرد».
در حقیقت دیزاینرها میبایست کماکان به اصول دیزاین انسانمحور توجه کنند اما درون چشمانداز وسیعتری از کلیت هستی: همه وجوه زندگی، کیفیت زمین، آب و هوا، انقراض گونهها و تغییرات اقلیمی. انسان جزئی از سیستمی یکپارچه به نام زیستکره است که تغییرات در یک بخش آن بر دیگر بخشها تأثیر میگذارد.
دیزاین انسانمحور چهار اصل اساسی دارد و همانطور که گفته شد میبایست بخشی از دیزاین انسانیتمحور باشد. این چهار اصل بدین شرح است:
۱- مسائلِ ریشهای و عمقی حل شود نه موضوعات سطحی (که اغلب سمپتوم است نه علت)؛
۲- به افراد تمرکز شود؛
۳- اتخاذ رویکرد سیستمی و توجه به اینکه بیشتر عارضهها منتج از وابستگیهای متقابل بخشهای مختلف است؛
۴- آزمایش و اصلاح مستمر دیزاینهای نهایی بهمنظور اطمینان از اینکه دغدغههای افرادی که آن دیزاین برای آنهاست در نظر گرفته شده است.
این اصول بسیار اهمیت دارد اما مسائلی نظیر پایداری، نابرابری و تبعیض را نادیده میگیرد. همچنین در این رویکرد اغلب تأکید بر مسائل کوتاهمدت است نه تأثیرات بلندمدت. بهعبارتدیگر در این رویکرد ما مواردی که در گذشته انجام دادهایم را توصیف میکنیم نه مواردی که با آنها در اکنون دستوپنجه نرم میکنیم یا مسائلی که در آینده با آنها روبرو خواهیم شد.
دیزاین انسانیتمحور چارچوب اصلی این چهار اصل را قبول دارد اما آنها را به عرصههایی فراتر گسترش میدهد که تمام اجزای زندگی (نه فقط افراد) را پوشش میدهد و به تأثیرات بلندمدت در آینده توجه دارد. برای چرخش از دیزاین انسانمحور به انسانیتمحور میبایست یک اصل به این چهار اصل اضافه شود و اصل ۲، ۳ و ۴ موضوعات گستردهتری را صورتبندی کند.
۱- مسائلِ ریشهای و عمقی حل شود نه موضوعات سطحی (که اغلب سمپتوم است نه علت)؛
۲- بر همه اکوسیستم انسانی، همه وجوه زندگی و محیط فیزیکی تمرکز شود؛
۳- نگاهی بلندمدت و سیستمی اتحاذ شود و این موضوع در نظر گرفته شود که بیشتر عارضههای منتج از وابستگیهای متقابل بخشهای مختلف و بسیاری از اثرات مخرب بر جامعه و اکوسیستم سالها و حتی دههها بعد عیان میشوند؛
۴- آزمایش و اصلاح مستمر دیزاینهای نهایی بهمنظور اطمینان از اینکه دغدغههای افراد و اکوسیستمی که آن دیزاین برای آنهاست در نظر گرفته شده است.
۵- دیزاین با جوامع محلی و تا جایی که ممکن است با حمایت آنها انجام شود. دیزاینرهای حرفهای میبایست بهعنوان تسهیلگر و میانجی باشند که اعضای یک جامعه محلی را کمک میکنند تا به مسائل خود بپردازند.