تا به حال برای همه ما پیش آمده که هنگام باز کردن در دستگیره را اشتباهی بکشیم یا هل بدهیم یا زمان مواجهه با دکمههای یک ریموت تلویزیون متفاوت اعتمادبهنفس عوض کردن کانالها را از دست بدهیم. ما بسیاری از این لحظات خجالتآور را در مواجهه با یک محصول و فضا تجربه میکنیم و ممکن است درصد بالایی از آن را به هوش کم خود نسبت بدهیم اما دونالد نورمن از این ویژگی تعاملی محصول با عنوان "افردنس" یاد میکند.
افردنس(Affordance) به معنای قابلیت ادراک شده از محصول و امکاناتی است که یک شیء یا محیط به کاربران خود ارائه میدهد و راهنمای تعامل و اقداماتی است که کاربران میتوانند با آن شیء انجام دهند؛ به عبارت دیگر، افردنس به کاربران میگوید چگونه میتوانند از محصول یا فضا استفاده کنند.
دونالد نورمن این اصطلاح را از روانشناس آمریکایی، جیمز گیبسون درسال ۱۹۷۰ آموخت و آن را دنیای طراحی توسعه داد. او در کتاب خود در مورد دیزاین اشیاء روزمره از اهمیت افردنس در دیزاین و تعامل صحبت کرد و سعی داشت تا تعامل با کاربران را به بهترین شیوه بهینه کند.
افردنس امروزه به عنوان یک مفهوم بنیادی در دیزاین پذیرفته شده است و به دیزاینرها کمک میکند تا محصولات و خدماتی ایجاد کنند که به راحتی قابل استفاده و قابل درک باشند. اما چه ابعادی در خلق یک افردنس مؤثر اثرگذارند؟
در هر تجربهای که شما با فضا و محصول مواجه میشوید، افردنس در یک ارتباط دوسویه با فرم و کارکرد برای شما موقعیتهای استفاده از محصول را شکل میدهد.
از وجه فرمی، بُعد آشنایی با محصول در شکلگیری یک تعامل آسان و بدون خطا مؤثر است. هرچه شما در دیزاین یک محصول فرمهای آشنایی را ببنید استفاده یکسان آن در ذهن شما تداعی خواهد شد. برای مثال شما همیشه هنگام مواجه با یک دکمه تمایل دارید آن را فشار دهید. رنگ قرمز در کنترلها برای شما با مفهوم روشن و خاموش همراه است. یا فرم دستگیره با یک تغییر در ظاهر که شما را به هل دادن یا کشیدن دعوت می کند.
از دید کارکردی، مکانیزمهایی که فهم و کار با آنها آسان باشد محصول را به سمت یک محصول با افردنس بالا تشویق میکنند و هرچه محصول شما از نظر کارکردی پیچیدهتر باشد افردنس ارزش و اهمیت بیشتری پیدا میکند.
برای مثال یک صفحه نمایش کنترل هواپیما را در نظر بگیرید. تعداد زیادی دکمه، نمایشگر و دستههای هدایتگر روی آن قرار گرفتهاند و از دید کارکردی هرکدام وظیفههای متفاوت و متعددی را برعهده دارند. تعریف فرم و کارکرد متناسبی که از خطا جلوگیری کند اهمیت بسیاری دارد و یک خطای کوچک تبعات سنگینی را در پی خواهد داشت. بنابراین سطح افردنس با توجه به ویژگیهای فرمی و کارکردی میتواند بسیار متفاوت باشد.
یک صندلی با فرم خود کاربر را به نشستن دعوت میکند و کارایی و مکانیزم متناسب از فعالیت نشستن پشتیبانی میکند. وضوح فرمی و عملکردی برای کاربر تجربه مثبتی را شکل میدهد. خیلی وقتها که با یک محصول پیچیده مواجه میشویم آرزو میکنیم که کاش خودش به ما میگفت با آن چگونه برخورد کنیم. افردنس همان گفتوگویی است که به کاربرپذیری بیشتر و بهتر محصول کمک میکند.
نورمن با توجه به تقسیمبندی چهارگانه هارتسون که بیــن چهـار نـوع افردنـس شــناختی، فیزیکی، حســی و عملکردی تمایز قائل شده بود، افردنس را اساس اصول دیزاین کاربرمحور میدانست که هر یک به شیوه متفاوتی نقش مهمی ایفا میکند.
از دید او افردنس شناختی به کاربران کمک میکند تا بفهمند چگونه از محصول استفاده کنند. افردنس فیزیکی نشاندهنده نحوه تعامل فیزیکی با محصول است. افردنس حسی به کاربران کمک میکند تا تجربهای غنیتر و معنادارتر از استفاده از محصول داشته باشند و افردنس عملکردی به وضوح نشان میدهد که محصول چه کاری برای آنها انجام میدهد. مداخله دیزاین برای بروز هر نوع افردنس متفاوت است و تشخیص اینکه در کدام سطح و چگونه افردنس را بالا ببریم یکی از چالشبرانگیزترین مسائلی است که یک دیزاینر میتواند با آن سر و کله بزند، چرا که اگر افردنس درست انجام نشود کاربر هنگام کار با محصول گیج میشود و نمیداند با محصول چه کند.
منبع
https://www.simonoregan.com/
Norman, Donald A. "Affordance, conventions, and design." interactions 6.3 (1999): 38-43