دیزاین برای کودکان یکی از جنبههای مهم و تأثیرگذار در زمینه دیزاین فراگیر (Universal Design) محسوب میشود، چرا که دیزاین فراگیر بر جنبه استفاده عام دیزاین محصولات، محیطها و خدمات تمرکز دارد که طیف وسیعی از جامعه و نیازهایش را تحت پوشش قرار میدهد؛ بهگونهای که تمامی افراد، با تواناییها و نیازهای مختلف، بتوانند از آنها بهرهمند شوند.
اصول دیزاین فراگیر برای کودکان بر دسترسی آسان آنها به محصولات و فضاها با داشتن پیشزمینهها و تواناییها متفاوت تمرکز دارد و باید بهگونهای باشد که تجربههای متنوعی را برای آنها فراهم کند و امکان بازی، یادگیری و تعامل کودکان را فراهم کند.
حیطههای مورد تمرکز برای کودکان بیشتر شامل محیطهای بازی، اسباببازی، محیطهای آموزشی و ابزار آموزشی است. یکی از اصول مهم دیزاین برای کودکان درنظرگرفتن امنیت و سلامت آنهاست، چرا که خطرات گوناگونی برای کودکان حین استفاده از ابزار و محصولات وجود دارد که عمدتاً به دلیل ناآشنایی آنها با نحوه استفاده آنهاست؛ بنابراین در دیزاین برای کودکان ایمنی محصولات، خدمات و فضاها جزء اصول اولیه محسوب میشود تا از بروز خطرات پیشگیری کند و آنها را به حداقل برساند.
یکی دیگر از نکات مهم دیزاین برای کودکان، تشویق آنها به خلاقیت است. فضاها و ابزارهای دیزاین باید بهگونهای باشند که خلاقیت و نوآوری در کودکان را تقویت کنند. فراهمکردن فضای آزاد، تنوع در مواد و ابزار و فعالیتهای چندحسی که احساسات کودک را دخیل و درگیر میکند، میتواند تجربههای جذابی را برای آنها ایجاد کند و ویژگیهای تعاملی و ارتباطی آنها را تقویت کند. با رعایت این اصول، میتوان فضایی خلاقانه، فراگیر و مناسب برای کودکان ایجاد کرد که به رشد و توسعه آنها کمک میکند.
بهصورت کلی چندین عامل بر موفقیت یک محصول کودکمحور تأثیر میگذارند که برخی از آنها واضحتر از مابقی هستند. دیزاین برای کودکان بایستی از نظر زیباییشناسی دلپذیر و از نظر کارکردی هوشمندانه باشند تا در ایجاد حس تعلق کودک مؤثر باشد.
آمارها نشان میدهند که جمعیت جهانی بهسرعت در حال افزایش است و نرخ زادوولد به طور پیوسته افزایش مییابد. بیشترشدن جمعیت به معنای تولید محصولات بیشتر و اهمیت جامعه هدف کودکان است که همچنین باعث افزایش آمار نرخ تولیدی دورریز مصرفی برای جامعه هدف جدید است. با به صدا درآمدن زنگ خطرهای زیستمحیطی، دیزاینرهای صنعتی مسئولیتی بیشازپیش را در دیزاین برای محصولات آینده و پایدار احساس میکنند؛ بنابراین خلق ارزش به دلیل بالابردن طول عمر محصول اهمیت زیادی دارد و یکی از راههای این خلق ارزش محصولات حس محوریت است که مستقیماً بر عواطف و احساسات کاربر اثرگذارند. استفاده از وابستگی عاطفی برای ایجاد پیوند بین کاربر و محصول نهتنها به ارزش افزوده شخصی کمک خواهد کرد، بلکه احتمالاً عمر مفید شیء را افزایش میدهد و به بازیابی «ارزشهای پنهان» منجر میشود. در این میان محصولات دیزاینشده برای کودکان هم از قاعده مستثنی نیستند و قادرند به همین واسطه طول عمر کالای مصرفی جامعه هدفی که به فزونی میرود را بالا ببرند.
همانطور که گفته شد یکی از استراتژیهای شایسته در جهت افزایش طول عمر محصول، خلق روند دیزاین بر اساس ارزش و احساسات مخاطب است. برای پیادهسازی احساسات در یک محصول، درک عمیق از کاربر نهایی ضروری است. نمیتوان انتظار داشت که هر مشتری به یک روش عمل کند، اما شناخت شباهتها و عوامل مشترک در میان گروهی از کاربران کلیدی، بسیار مهم است. طبق نظر دسمت، درک چگونگی ارتباط واکنشهای عاطفی به محصولات با ویژگیهای زیباییشناسانه در محصول، از اهمیت بالایی برخوردار است. او همچنین بر این باور است که احساسات محصول با ارزیابی، دغدغه و محرک توسط کاربر درک میشوند و بر مبنای این پارامترها و تعامل آنها احساسات کاربر برانگیخته خواهد شد. بر اساس مدل پیشنهادی دسمت، در پشت هر احساس یک دغدغه و نگرانی وجود دارد و احساسات در جهتی شکل میگیرند که به این نگرانیها سود میرسانند یا به آنها آسیب میزنند.
تابهحال فکر کردهاید که دنیا از دید یک کودک 1-2 ساله، چگونه است؟ اکثر افراد نمیتوانند به یاد بیاورند که در هنگام چهار دست و پا رفتن و برداشتن نخستین قدمهای خود چه احساسی داشتند؛ زمانیکه به طور مداوم سعی در درک محیط اطراف خود داشتند و دورهای از زندگی که شامل حجم زیادی از خاطرات در زمان بسیار کوتاه میشود. با این وجود خاطرات نهفته ما در کودکی به مهارتها و رفتارهای مبتنی بر زمینه رفتاری تبدیل میشوند که در انحصار فضاها محصولات و خدمات بوده و زندگی ما را تا بزرگسالی تحت الشعاع قرار می دهند بنحوی که تا به امروز و به طور مداوم در زندگی روزمره از آنها استفاده میکنیم.
در کتاب «دیزاین چیزهای روزمره»، دونالد نورمن از مدلهای مفهومی ذهنی صحبت میکند. مدلهایی که ما بر اساس تجربیات قبلی و انتظارات خاصی که از رفتار آن شیء داریم، ایجاد میشوند. در ایجاد چنین مدل ذهنی، افردنس (affordance ) قابلیتهای استفاده و نشانهها (signifiers) در این پروسه نقش دارند.
بهعنوانمثال، هدفونها از دو کانال صدا تشکیل شدهاند. این دو کانال به بلندگوهای جداگانهای متصل هستند که با یک سیم به هم متصل شدهاند. میدانیم که هدفونها برای انتشار صدا دیزاین شدهاند، بنابراین اقدام طبیعی این است که آنها را روی گوشهای خود قرار دهیم. مدل بندها و گوشیها افردنس ایجاد میکند و اجازه میدهد هدفونها روی سر شما قرار بگیرند، شکل گوشیها از مدل گوش تبعیت میکنند و نشانهها را تولید میکند و با آیکونها نشان میدهند که چگونه با آن برخورد کنید. باتوجهبه اینکه موسیقی معمولاً بهصورت استریو ضبط میشود، دارای یک کانال چپ و یک کانال راست هستند و این بدان معناست که اگرچه هدفونها به هر طریقی که قرار بگیرند کار میکنند، فرم آن به شما میگوید چگونه باید آنها را بپوشید. بهعنوان یک بزرگسال، تمام این اطلاعات در ذهن یک مدل مفهومی نسبتاً واضح از اینکه چگونه بایستی با محصول رفتار کرد و چگونه باید از آن استفاده کرد را ایجاد میکند.
اما کودکان از چه زمانی مدلهای مفهومی را تشخیص میدهند؟
طبق نظر ماورین آ. کالانان کودکان در دوران نوزادی دارای توانایی دستهبندی اشیاء بهصورت ابتدایی هستند. بااینحال، برای درک سلسلهمراتبی اشیاء و دستهها، محیط و محصولات موجود در آنها نقش غیرقابلانکاری دارند و بسته به محیطی دارد که کودک در آن بزرگ میشود. این مهارتها شکل میگیرند و حتی بسته به نحوه برچسبگذاری والدین بر روی اشیاء مختلف برای درک کودک، سریعتر و مؤثرتر آموخته میشوند و نقشه سلسلهمراتبی اشیاء در ذهنشان شکل میگیرد.
دیزاین برای کودک در جهت ماهیت پیچیده و نحوه رشد آنهاست. وقتی یک کودک برای اولینبار شروع به توسعه مهارتهای حسی و حرکتی میکند، این کار را با کاوش در بدن خود و محیط اطراف انجام میدهد. کودکان معمولاً به تقلید از رفتار بزرگترها تمایل دارند و زمانی که فرآیند استفاده بهخوبی در ذهن شکل بگیرد عزتنفس کودک به طبع افزایش خواهد داشت. زمانی که اعتمادبهنفس کودک افزایش مییابد، او شروع به تمرین این مهارتها با دستکاری اشیاء میکند و پس از موفقیت در اتمام این مراحل و افزایش اعتماد به نفسش به سراغ کارهای چالشبرانگیزتر در آینده خواهد رفت. نمونههای کلاسیک از این کارهای چالشبرانگیز شامل بازیهایی مانند جا انداختن اشکال مختلف در جای خالی مربوطه و چیدن بلوکهاست. معمولاً فرآیند یادگیری بهعنوان بازی دیده میشود و کودک در حال بازی اغلب در حال یادگیری نحوه تعامل با جهان است. به همین دلیل، بازی بخش مهمی از بزرگشدن است.
فرایند دیزاین، رویکردی نظاممند به حل مسئله است. فرایند دیزاین را میتوان به یک حلقه سهمرحلهای تقسیم کرد: ایدهپردازی (ideate)اجرا (implement) و آزمایش test)). فرایند دیزاین برای کودکان باید بهگونهای باشد که با ویژگیهای شناختی و حرکتی آنها هماهنگ باشد، نیازهای او را مدنظر قرار بدهد، از تکنیکهای خلاقانه مانند بارش فکری (brainstorming) برای جمعآوری ایدههای مربوط به کودکان استفاده کند و نهایتاً پروتوتایپ محصولات و خدمات را با لحاظ واکنشها و برخوردهای آنها به نتیجه برساند.
بنابراین، فرایند دیزاین برای کودکان باید شامل فعالیتهای جذاب و خلاقانه باشد که به آنها در یادگیری و توسعه مهارتهای جدید کمک کند. بازی در این میان نقش کلیدی را در این فرایند دارد و به کودکان اجازه میدهد تا با دنیای اطراف خود تعامل کنند و درعینحال یاد بگیرند.
نکاتی که در دیزاین برای کودکان بایستی در نظر گرفته شوند:
• در دیزاین برای کودکان بایستی نظرات کودکان را جمعآوری کرد و به آنها احترام گذاشت.
• بایستی طیف کودکان مدنظر با سطح مهارت متفاوت را مدنظر قرارداد.
• در دیزاین برای کودکان بایستی به آنها اجازه و حمایت از اکتشاف داد.
• محیط دیزاینشده برای کودکان بسیار مهم است. محیطی متعادل ایجاد کنید که فعالیتهای متنوع آنها را پشتیبانی میکند.
• ایمنی کودکان را لحاظ کنید و سلامتی آنها را در اولویت قرار دهید.
• از دادههای کودکان سوءاستفاده نکنید.
منابع و ارتباطهای سودمند:
https://www.smashingmagazine.com/2024/02/practical-guide-design-children/
https://childrensdesignguide.org/
Hourcade, Juan Pablo. "Interaction design and children." Foundations and Trends® in Human–Computer Interaction 1.4 (2008): 277-392.