«اگر مردم را نمیشناسید، دیزاین را هم نخواهیدشناخت.»
دیتر رامس
ما در دنیایی زندگی میکنیم که در تمام سطوح سیاسی و اجتماعی بر ما حکم رانده میشود؛ این حکمرانی البته فقط منحصر به نهادها، قوانین و سایر انسانها نیست. حتی اگر نخواهیم مثل هنری دیوید ثورو تن به افراط دهیم و بگوییم «انسانها تبدیل به ابزار ابزارهای خود شدهاند.»، تأثیری که از اشیاء اطراف خود و چیدمان خاصشان میبینیم، نهتنها قابل انکار نیست، بلکه آنقدر حیاتی است که حتی اگر بگوییم آنها نیز به نوبهی خود بر ما حکم میرانند، پر بیراه نگفتهایم. تنها با این تفاوت که این بار، در این مورد بهخصوص، میتوانیم حکمهایی که بر ما جاری میشود را خودمان انتخاب کنیم. کدامیک از ما میتوانیم ادعا کنیم حال روحی و وضعیت اعصاب و روانمان کاملاً بیارتباط با اشیاء خانهمان و چگونگی چیدمان و دیزاین آنهاست؟ کدامیک از ما میتوانیم خاطرات و هویتمان را کاملاً مستقل از اشیاء خانه و محل کارمان بهیادبیاوریم و تعریف کنیم؟ پس تکلیف اولین چیزی که وقتی از سر کار برمیگردیم، میبینیم، آخرین چیزی که قبل از خوابیدن، لمس میکنیم، چیدمان مبلها و صندلیهایی که با زبان بیزبانی سلسله مراتب خانواده و روابط ما را با والدین و همسر و کودکانمان تنظیم میکنند، میزی که پدربزرگ پشت آن مینشیند و کتاب میخواند و تختی که آخرین رد از گرمای تن مادربزرگ را در خود نگه میدارد، چه میشود؟
هر انسانی به شیوهای متفاوت از دیگری، خانهی خود را دیزاین میکند و به نوعی، اشیاء خانهی هرکس نمایندهی روح و بازتاب درونیات اوست؛ اما عکس این قضیه نیز، حتماً صادق است. این موضوع است که ذهن را بدین سمت سوق میدهد که این اقبال جهانی به سادگی را فراتر از یک فشن زودگذر، و تحت تأثیر عوامل اساسیای چون فرهنگ منطقهای و جهانی، اوضاع نابسامان اقتصادی وناپایداریهای سیاسی ببیند. بیایید با خودمان صادق باشیم؛ اگر در کشورهای اسکاندیناوی- که پیشروان دیزاین ساده و مینیمالاند، مردم چنین نیاز مبرمی به آرامش حاصل از سادگی دارند، پس تکلیف ما در این گیرودار خاورمیانه چیست؟ آرامش یعنی توانایی تنها بودن، حتی در حضور دیگران. بیشترین «دیگرانی» که ما در طول زندگیمان میبینیم، البته اشیاء هستند. اشیائی که به هیچوجه خنثی و ساکن نبوده، با توجه به نحوهای که دیزاین و چیده میشوند، قالب زندگی ما را مشخص میکنند.
وقتی درمییابیم که دیزاین خانه درواقع، دیزاین حال و آیندهی خودمان است، اهمیت تأثیراتی که دیزاین ساده بر ما و سبک زندگیمان میگذارد بیشازپیش میشود:
کاهش آشفتگی ذهنی
فضاهای شلوغ اغلب منجر به ذهنی آشفته میشوند؛ هم شلوغی کمی بهمعنای تعداد زیاد اشیاء بیاستفاده و هم شلوغی کیفی بهمعنای تزیینات و پیچیدگیهای بیش از حد مبلمان. این شلوغی میتواند مغز را بیش از حد تحریک کرده، منجر به اضطراب و بار شناختی شود. مبلمان ساده با دیزاینی شفاف، تمیز و البته کاربردی، اگر با چیدمانی فکرشده همراه شوند، حواسپرتیهای غیرضروری را ازبینبرده، به ذهن اجازه میدهند تا تمرکز کند و آرام بگیرد. کاهش آشفتگی فیزیکی فضایی زیبا، ساده و کارآمد بهدستمیدهد تا در دل خود، امکاناتی برای شکوفایی و حضور پررنگ ما فراهمآورد.
ترغیب به ذهنآگاهی
زمانی که محیط اطراف ما هدفمند و ساده دیزاین شدهباشد، بیشتر در حال زندگی میکنیم. مبلمان ساده و خوشساخت به ما این امکان را میدهد که بدون آشفتگیهای دیداری غیرضروری، از محیط اطراف خود بهعنوان بازتابی از خودمان لذتبرده، حس قدردانی را در خود پرورش دهیم. در ارتباطی عمیق با فلسفهی ذن، سادگی با برتری دادن کیفیت به کمیت بر تعادل، سادگی و ارزش خلأ تأکید میکند. در این زیباییشناسی فضاهای خالی بهعنوان فرصتهایی برای تأمل و آرامش در نظر گرفته میشوند. جایی که زیبایی در بهینگی نهفته است، جایی که هر قطعه از مبلمان صرفاً فضایی خالی را پر نکرده، بلکه هدف و معنایی را نمایندگی میکند بسیار مستعد پرورش انسانی میشود ذهنآگاه که با خود و جهان در صلح بوده، در لحظه و هر لحظه، زندگی میکند.
افزایش بهرهوری و تمرکز
یک میز کار مرتب و سازمانیافته با کاستن از عوامل حواسپرتی، بهرهوری را افزایش میدهد. تحقیقات نشان دادهاند که یک محیط خلوت توانایی تصمیمگیری و درنتیجه، تمرکز را بهبود میبخشد. دیزاین هوشمندانه با درنظرگرفتن اصول ارگونومی و سادگی کاربردی میتواند فضایی با حداقل آشفتگی و اضطراب رقمبزند که خلاقیت را بیشینه کرده، انجام وظایف را لذتبخشتر کند. کارکنانی که در فضاهای سادهتر کار میکنند، معمولاً سطح استرس پایینتر و رضایت شغلی بالاتری دارند که این امر منجر به افزایش کارایی ایشان شده، بازدهی سازمان و شرکت را بالا میبرد.
تلفیق آسایش و کارایی
با اجتناب از عناصر تزئینی غیرضروری و فرمهای حجیم، این سبک دیزاین با تمرکز بر جنبههای عملکردی و آسایش مخاطب، فضایی گشوده بهدستمیدهد که گردش هوا و تهویهی مطلوب را آسان میکند. دیزاین ساده جنبههای زیباییشناختی و تناسب بدنی را بهطور همزمان، در نظر قرار داده، با تلفیق خصوصیات ارگونومیک، بافتهای ملموس و بهرهگیری از نور طبیعی، محیط را به مکانی مطبوع و آرامشبخش تبدیل میکند. اینگونه است که دیزاین نقشی بنیادین در ادراک حسی ما از محیط پیرامون ایفا میکند.
پایداری و زیستآگاهی
این سادگی دیزاین در گفتمان رُست با الگوهای زیستی پایدار همسویی دارد، چرا که مصرف هوشمندانه و آگاهانه را ترویج میکند. سرمایهگذاری روی مبلمان با کیفیت بالا و ماندگاری طولانی، به جای محصولات مصرفی و کوتاهمدت -در کنار وفاداری به مسئولیت اجتماعی رُست- به کاهش پسماندها و کاهش آلودگیهای محیطزیستی کمک شایانی میکند. دیزاین پایدار همواره مواد اولیه، تکنیکهای ساخت، دوام طولانیمدت و بازگردانی دورریزها به چرخهی تولید را مدنظر قرار میدهد و تضمین میکند که این عناصر از منظر زیباییشناختی و مسئولیت بومشناختی در سطح مطلوبی قرار دارند. این رویکرد نهتنها به نفع بومسازگان (اکوسیستم) زمین است، بلکه حس مسئولیتپذیری و هدفمندی را در انتخابهای ما تقویت نموده، ارتباط عمیقتری با محیط سکونتمان ایجاد میکند.
بین ما و دیزاین و چیدمان محیط اطرافمان رابطهای دوسویه وجود دارد؛ بر یکدیگر تأثیر میگذاریم و بهعبارتی، بازتاب یکدیگر میشویم. به همین دلیل، هر انتخابی دربارهی محیط اطرافمان، نتایج خاص خودش را برای ما خواهد داشت. بنابراین، جایی برای سرسپردگی منفعلانه به ترندها و فشنهای زودگذر باقی نمانده و نیاز به انتخابی آگاهانه و عملکردی هدفمند، بیشازپیش احساس میشود.
نتیجه اینکه شایسته است اگر بیش از پیش، به اشیای خانه و محل کار و هرآن مکانی که ما و عزیزانمان را دربرمیگیرد، بیندیشیم و آنها را نه جامداتی ثابت و بیروح، بلکه موجوداتی فعال ببینیم که نتیجهی برهمکنش انسان و طبیعت بوده، بر زندگی و روزمرهی ما تأثیر میگذارند و از آن تأثیر میبینند. بدین ترتیب، شاید اشیاء بیجان ما حتی قبل از خودمان، نیازمند شکوه سادگی باشند.
پایان بخش سوم