نوشته سوئتسو یاناگی، نشر مشکی
کتاب زیبایی چیزهای روزمره در عوض پرداختن به زیباییشناسی کلاسیک در دنیای مدرن مملو از تولیدات صنعتی، به دنبال زندهکردن احترام به صنایعدستی و تحسین زیباییهای ساده و بیآلایش در امور و صنایع روزمره است و سعی دارد مخاطب را به سمت درک و ارزشگذاری عمیقتر اشیای عادی و کاربردی که هر روز با آنها سروکار داریم، سوق دهد. زیبایی زندگی روزمره نه فقط در ساختههای دستی، بلکه در اصالت، صداقت و سادگی آنها پدیدار میشود.
سوئتسو یاناگی (柳 宗悦)، فیلسوف، منتقد هنری و بنیانگذار جنبش مینگهای یا هنر عامه در ژاپن بود. او در تاریخ 21 مارس 1889 متولد شد و در 3 مه 1961 درگذشت. یاناگی بهویژه در زمینه زیباییشناسی و فلسفه هنر بسیار تاثیرگذار بود و یکی از مهمترین شخصیتها در تاریخ هنر ژاپن بهشمار میرود. جنبش مینگهای که توسط او بنیانگذاری شد، به ارزشهای صنایعدستی و زیباییهای ساده زندگی روزمره توجه ویژهای داشت و به طور خاص به دفاع از تولیدات مردمی و کاربردی در مقابل هنرهای تجملی و اشرافی پرداخت. یاناگی آثار مهمی در زمینههای مختلف هنر و فلسفه نوشت که بسیاری از آنها به زبانهای مختلف ترجمه شده است.
برخی از کتابهای مشهور او عبارتند از کتاب زیبایی چیزهای روزمره (The Beauty of Everyday Things) که یکی از آثار مهم یاناگی است و در آن به زیبایی چیزهای ساده و روزمره پرداخته شده است و نویسنده فلسفه خود را درباره زیباییشناسی هنر عامه مطرح کرده و به اهمیت صنایعدستی روزمره و ارتباط آنها با زندگی انسانها پرداخته است. در کتاب صنعتگر گمنام (The Unknown Craftsman)، یاناگی به بررسی آثار هنری صنایعدستی ژاپن میپردازد و به نقش صنعتگران گمنام در ایجاد زیباییهای ساده و کاربردی توجه میکند. در کتاب هنرهای عامه و مدرن (Folk Craft and Modern Life) به مقایسه هنرهای عامه با هنرهای مدرن پرداخته شده و در کتاب روح ژاپنی (The Japanese Spirit) یاناگی به ویژگیهای خاص فرهنگ و هنر ژاپنی میپردازد و بهویژه به درک عمیقتری از زیباییشناسی ژاپنی از طریق مفاهیمی چون سادگی و کاربردیبودن اشاره میکند.
سوئتسو یاناگی در ابتدا مفهوم «هنر عامه» یا مینگهای را معرفی میکند و به بررسی تعریف و ویژگیهای این نوع هنر میپردازد. او هنر عامه را بهعنوان صنایعی توصیف میکند که توسط مردم عادی ساخته میشود و برای استفاده روزمره طراحی شده، نه برای نمایش یا تجمل. این اشیاء معمولاً ساده و کاربردیاند و در زندگی روزمره مردم نقش اساسی دارند. یاناگی تأکید میکند که زیبایی واقعی نه در اشیاء پیچیده و تجملی، بلکه در سادگی، اصالت و کاربرد این اشیاء نهفته است. او در این بخش همچنین به نقش نقصها و زخمها در اشیاء دستساز اشاره میکند، چرا که این ویژگیها بهطور طبیعی به اشیاء شخصیت و زیبایی خاصی میبخشند و نمایانگر صداقت در ساخت هستند.
در دوران گذشته، اشیای روزمره بهعنوان چیزهایی باارزش و زیبایی نگریسته میشدند. این زیبایی، اغلب به دلیل کیفیت صادقانه و ساده این اشیا بود. مردم این اشیا را با احترام و احساسی نزدیک به محبت مینگریستند. وقتی شخصی میتوانست بگوید «این وسیله متعلق به پدربزرگ من است»، نوعی غرور و احساس نزدیکی ایجاد میشد. اما در دنیای امروز، ساخت بیدقت و غیرصادقانه این اشیا باعث شده است که چنین احساسی از احترام و محبت از دست برود.
در زمانه ما، سلیقه شخصی رو به افول گذاشته است. رنگها زننده، اشکال ضعیف و بیدوام، و طراحیها زشت شدهاند. طبیعی است که در محاصره چنین اشیای زشتی، حس زیبایی ما نیز تضعیف شود. حتی اگر گروه کوچکی از هنرمندان اشیای زیبا خلق کنند، این امر محیط پیرامون ما را زیباتر نمیکند. برعکس، نفوذ اشیای زشت و ناموزون روزبهروز قویتر میشود.
برای زندگی در دنیایی که با اشیای زیبا احاطه شده است، باید اشیای عادی زندگی روزمره را به سطح بالاتری از کیفیت و زیبایی ارتقا دهیم. راه دستیابی به این هدف، تأکید بر ظاهر نیست، بلکه توجه به کاربرد و هدفمندی است. همانطور که رهبران مذهبی سعی میکنند قلب مردم را برای نجات جهان لمس کنند، صنعتگران نیز باید تلاش کنند هنر عامه را نجات دهند. یاناگی باور دارد که بدون هنر عامه سالم، جهان نمیتواند مکانی سرشار از زیبایی باشد. اگر زندگی و زیبایی بهعنوان دو حوزه جدا از هم در نظر گرفته شوند، حساسیت زیباییشناسی ما بهتدریج تحلیل میرود. او تأکید میکند که برای رشد و شکوفایی زیبایی در این دنیا، ضروری است که اشیای کاربردی نیز زیبا باشند.
یاناگی معتقد است برای احیاء و رشد هنر عامه، باید به صنایعدستی روستایی بازگشت، جایی که هنوز سنتها و تکنیکهای خاص حفظ شدهاند. او به قدرت همکاری جمعی اعتقاد دارد و تأکید میکند که هنر عامه باید بهعنوان یک صنعت برای استفاده گسترده مردم توسعه یابد، نه بهعنوان یک ابزار انحصاری یا تجملی.
در بررسی «زیبایی چیزهای متفرقه»، یاناگی به زیباییشناسی چیزهای متفرقه یا zakki اشاره دارد که در زبان ژاپنی به اشیای کاربردی و معمولی روزمره مانند ظروف، لباسها، لوازمخانگی و ابزارهای مختلف اطلاق میشود. این اشیاء به طور مستقیم با زندگی روزمره انسانها در ارتباطاند و برخلاف هنرهای تجملی، هدفشان فقط زیبایی یا جلبتوجه نیست، بلکه بیشتر بهمنظور استفاده عملی و کاربردی ساخته میشوند.
زیبایی این اشیاء دقیقاً در سادگی و استفاده از آنها در زندگی روزمره نهفته است. ما اغلب این اشیاء را نادیده میگیریم یا آنها را بیاهمیت میپنداریم؛ زیرا آنها معمولاً فاقد زرق و برقهای ظاهری هستند که در آثار هنری تجملی میتوان دید. اما این اشیاء با داشتن هدفی کاربردی و باکیفیت ساده و طبیعی، به طور واقعی و اصیل زیبایی دارند. این دیدگاه در تضاد با فرهنگ مدرن است که زیبایی را به اشیاء هنری و صرفاً نمایشی محدود کرده بود. یاناگی معتقد است که بهجای آنکه زیبایی را فقط در آثار هنری بزرگ و تجملی جستجو کنیم، باید به همان اندازه به زیبایی در چیزهای ساده و کاربردی که به طور روزمره در زندگی استفاده میشوند توجه کنیم.
«یک کاراتسو نقاشیشده بهعنوان خوراکی برای اندیشه»، یک کوزه کاراتسو نقاشیشده که نمونهای از هنر دستی است، نوعی از سرامیک ژاپنی است که شهرت زیادی دارد و بهویژه به دلیل سادگی و ترکیب طبیعی آن شناخته میشود. یاناگی در اینجا بهویژه به نقص در این کوزه اشاره میکند و میگوید که نقص در یک اثر هنری نهتنها ایراد نیست، بلکه میتواند به زیبایی آن افزوده و آن را منحصربهفرد کند. این نقصها ممکن است در اثر فرآیند طبیعی ساخت، مانند ترکها یا تغییرات رنگ ایجاد شده در اثر حرارت، به وجود آمده باشند. نقصهای طبیعی که در اشیای دستی وجود دارند، باعث میشوند که این اشیاء از دیگر آثار هنری که به دنبال کمال و ظاهری بیعیب هستند، متمایز شوند. این نقصها نمایانگر صداقت و اصالت در ساخت هستند، زیرا نشان میدهند که اشیاء به طور طبیعی و با احترام به مواد اولیه و فرآیند ساخت ایجاد شدهاند، نه بر اساس الزامات زیباییشناسانه. به گفته یاناگی، زیبایی واقعی به دنبال کمال نمیرود، بلکه در نقص و بینقصی طبیعی یافت میشود.
یکی از موضوعات کلیدی در فلسفه یاناگی، بررسی الگو بهعنوان یک عنصر زیباییشناختی است. الگوها نهتنها نمایانگر اشیاء یا پدیدههای طبیعی هستند، بلکه خود نمادهایی از زیباییاند که توسط ذهن انسان ساخته میشوند. بهعبارتدیگر، الگوها چیزی بیشتر از کپیبرداری از طبیعت هستند؛ آنها تأملی در درک و بیان جوهر و حقیقت یک شیء هستند. یاناگی از الگوهای بامبو که در فرهنگ ژاپنی رایج هستند بهعنوان نمونهای از این نوع زیباییشناسی استفاده میکند. او توضیح میدهد که وقتی یک الگوی بامبو ایجاد میشود، این الگو تنها تصویری از بامبو نیست، بلکه نشاندهنده روح بامبو است. الگوها نهتنها بر اساس ویژگیهای ظاهری ساخته میشوند، بلکه نمایانگر جوهر و ذات آن چیز هستند. این نگاه، بهویژه در هنرهای سنتی ژاپنی، بسیار مهم است؛ زیرا نشاندهنده یک نوع زیباییشناسی است که فراتر از ظاهر و ظرافتهای سطحی است.
الگوها در واقع نگاهی طبیعی و اصیل به اشیاء دارند و درحالیکه ممکن است با واقعیت فیزیکی آنها متفاوت باشند، بهنوعی نمایانگر حقیقت یا جوهر آنها هستند. زیبایی الگوها نه در شباهت ظاهری بلکه در قدرت و درک عمیقی است که آنها از درون یک شیء یا پدیده به ما منتقل میکنند.
یاناگی با اشاره به شیوههای سنتی ساخت صنایعدستی مانند چاپهای چوبی، سفالگری و بافت پارچه، به این نکته اشاره میکند که در این صنایع، هیچچیز بدون هدف یا بدون توجه به نیازهای روزمره ساخته نمیشود. این اشیاء بخشی از یک فرآیند طولانی و بیادعا هستند که در آن هر قطعه، بر اساس تجربه و تخصص مردمی که آن را میسازند، به طور طبیعی به شکلی ساده و زیبا ظاهر میشود. او نگران ازدسترفتن این صنایعدستی در عصر صنعتیسازی است و تأکید میکند که برای ایجاد یکدنیای سرشار از زیبایی، باید به گذشته نگاه کنیم و از هنرهای مردمی حمایت کنیم. این هنرها باید موردتوجه قرار گیرند، نه فقط بهعنوان ابزارهایی برای زیبایی، بلکه بهعنوان ارثیهای فرهنگی که تاریخ و هویت یک ملت را بازتاب میدهد. در جهانی که بهسرعت در حال تغییر است و تحت سلطه تولید انبوه و تجملگرایی قرار گرفته، هنر عامه میتواند به ما کمک کند تا به ارزشهای انسانی و فرهنگی خود بازگردیم.