دیزاین صنعتی و اصول مرتبط با آن از زمان انقلاب صنعتی تا به امروز مسیر پرفراز و نشیبی را طی کردهاست. در دهههای گذشته، مفهوم «دیزاین خوب» به یکی از موضوعات مهم در این حوزه و محصولات مصرفی تبدیل شدهاست. با تغییرات سریع در فناوری و نیازهای متنوع مصرفکنندگان، تعریف این مفهوم نیز همواره در حال تحول بوده است.
تاریخچهای طولانی از رویکردهای مختلف به تعریف معنای دیزاین خوب وجود دارد. در این متن به جای تلاش برای اجرای عدالت در پرداختن به این تاریخچه، به معرفی اصول دهگانه دیتر رمس در این باره میپردازیم که به طور مکرر مورد اشاره قرار گرفتهاند و بهعنوان تأثیری عمده بر بسیاری از تیمهای دیزاین از جمله اپل ذکر شدهاند. این اصول در حالی که در ابتدا فقط برای محصولات فیزیکی در نظر گرفته میشدند، ایدهآلهای زیربنایی آنها تا عصر دیجیتال باقی ماندهاست.
در دوران اولیه دیزاین صنعتی، تمرکز اصلی بر کارایی و عملکرد محصولات بود. اما با گذشت زمان و رشد رقابت در بازار، دیزاینرها به اهمیت جنبههای زیباییشناختی و احساسی محصولات نیز پی بردند. مفهوم «دیزاین خوب» بهتدریج شامل ترکیبی از عملکرد، زیباییشناسی و کاربردپذیری شد.
در دهه ۱۹۶۰ میلادی، زمانی که مصرفگرایی به اوج خود رسید، دیزاین صنعتی به عنوان یک ابزار بازاریابی نیز مطرح شد. تولیدکنندگان به دنبال محصولاتی بودند که نه تنها کارآمد باشند، بلکه جذاب و متمایز نیز به نظر برسند. در این دوران، دیزاینرهای معروفی مانند دیتر رمس، نقش کلیدی در شکلگیری مفهوم مدرن «دیزاین خوب» ایفا کردند. در اینجا ده اصل کلاسیک و بسیار نقلقولشده برای این مفهوم که توسط این دیزاینر صنعتی آلمانی نوشته شده آشنا میشویم. در دهه ۱۹۷۰ او این اصول را در تلاش برای پاسخ به پرسش «آیا اثر من دیزاین خوبی است؟» توسعه داد.
دیتر رمس، به عنوان یکی از تأثیرگذارترین شخصیتها در حوزه دیزاین صنعتی شناخته میشود. او بیشتر دوران حرفهای خود را در شرکت براون (Braun) گذراند و در آنجا با دیزاین محصولات منحصر به فرد و کاربردی، تأثیر عمیقی بر صنعت دیزاین گذاشت.
رمس با توجه به تجربیات خود در براون و تحلیل نیازها و انتظارات مصرفکنندگان، اصول دهگانهای را برای «دیزاین خوب» تعریف کرد. این اصول، معیارهایی جامع و فراگیر برای دیزاین محصولاتی بودند که نه تنها کارآمد و زیبا باشند، بلکه به بهبود کیفیت زندگی کاربران نیز کمک کنند.
1. دیزاین خوب نوآورانه است: دیزاین باید به دنبال نوآوری و پیدا کردن راهحلهای جدید باشد. این اصل تأکید دارد که دیزاین نباید تقلیدی از گذشته باشد، بلکه باید به سوی آینده نگاه کند.
2. دیزاین خوب محصول را مفید میکند: هدف اصلی دیزاین، افزایش کارایی و کارکرد محصول است. دیزاین باید نیازهای کاربران را در نظر گرفته و استفاده از محصول را آسانتر و لذتبخشتر کند.
3. دیزاین خوب زیبا است: زیباییشناسی در دیزاین اهمیت زیادی دارد. دیزاین خوب باید جذاب و دلپذیر باشد و تأثیر مثبتی بر احساسات کاربر بگذارد.
4. دیزاین خوب باعث میشود محصول قابل فهم باشد: دیزاین باید به گونهای باشد که کاربر بتواند بهراحتی نحوه استفاده از محصول را درک کند. این اصل بر سادهسازی و کاهش پیچیدگی تأکید دارد.
5. دیزاین خوب سرراست است: دیزاین باید واضح و بیابهام باشد. محصول نباید ویژگیهای غیرضروری داشته باشد و باید تنها بر عناصر ضروری تمرکز کند.
6. دیزاین خوب صادقانه است: دیزاین نباید وعدههای کاذب بدهد. محصول باید همانطور که هست، صادقانه به نظر برسد و کاربران را گمراه نکند.
7. دیزاین خوب بادوام است: دیزاین باید ماندگار باشد و محصولاتی تولید کند که طولانیمدت قابل استفاده باشند. این اصل بر کیفیت و طول عمر محصولات تأکید دارد.
8. دیزاین خوب تا کوچکترین جزئیات کامل است: جزئیات در دیزاین اهمیت دارند و دیزاین خوب به همه جنبههای محصول توجه میکند. این اصل بر اهمیت دقت و توجه به جزئیات تأکید دارد.
9. دیزاین خوب با محیط زیست سازگار است: دیزاین باید به حفظ محیط زیست کمک کند. این اصل بر استفاده بهینه از منابع و کاهش زبالههای تولیدی تأکید دارد.
10. دیزاین خوب کمینهگرا است: دیزاین باید ساده و بیتکلف باشد. این اصل بر حذف عناصر غیرضروری و ایجاد محصولات ساده و کاربردی تأکید دارد.
اصول دهگانه دیتر رمس، راهنمای ارزشمندی برای دیزاینرهای معاصر است. این اصول میتوانند به عنوان معیاری برای ارزیابی و بهبود محصولات جدید مورد استفاده قرار گیرند. در دنیای امروز که محصولات به سرعت تغییر میکنند و فناوریهای جدید به بازار میآیند، این اصول میتوانند به ایجاد محصولاتی کمک کنند که هم کارآمد و زیبا باشند و هم به حفظ محیط زیست و بهبود کیفیت زندگی کاربران کمک کنند.